باسلام 
یه روحانی تو تلویزیون میگفت : شبهای احیا برید مسجد برای اینکه اگر بین احیاداران کسی باشه که دعاش مستجاب بشه به خاطرحرمت اون مستجاب الدعوه ، بقیه هم بخشیده میشن .
شبهای قدرخیلی دلم میخواد مثل خیلی ها برم مسجد اما به چند دلیل نمیتونم برم! یکی اینکه مراسم شبهای احیا خیلی طولانیه وپاهام کلی ورم میکنه و به جای اینکه حواسم به دعا و ثنا باشه باید مرتب عقربه های ساعت وچک کنم . یکی دیگه اینکه اگر یکی ویلچری بره مسجد یه تابلو اساسی میشه برای ملت والبته یه وسیله سرگرمی برای بچه های کوچولو ومرتب یه جورایی که بزرگترهاشون متوجه بشن که بیان اولادشون و ازکنارویلچر جمع وجور کنن ،باید بگی : عزیزم مواظب باش دستت نره لای چرخ ویلچر... به هرحال اینجوریاست که توخونه خودم یا پای تلویزیون احیا میگیرم . 
شب نوزده ام و بیست و یکم ترجیح دادم جوشن کبیروبه جای اینکه عربی بخونم ، ترجمه هاش و بخونم لااقل بفهمم که به پروردگار عالمیان چی دارم میگم وچی میخوام  ! خیلی وقتها خودمم نمی فهمم چی میگم  وچی میخوام تا برسه به خدا که بفهمه ،حرف حساب من چیه !!!
خیلی وقتها آدم به جایی میرسه که دنیای بزرگ ، اینقدرکوچک میشه که جایی حتی به اندازه موندنت برات نمی مونه وبین هفت میلیارد جمعیت جهان احساس میکنی که چقدرتنهایی !!، اونموقع هیچ مدیتیشنی هیچ مشاوره ایی هیچ دوستی نمیتونه به اندازه ترجمه های قران تسلی خاطرت بشه . ترجمه وتفسیرقران مثل ، آغوش یه مادربرای یه بچه گمشده ، فلک زده ، میتونه بهترین مامن وپناهگاه باشه .
 با ترجمه 28 جوشن کبیروبلاگم و متبرک میکنم . التماس دعا

ای پشتیبان آنکه پشتیبانی ندارد، ای اعتماد آنکه اعتمادی ندارد ،ای ذخیره آنکس که ذخیره ای ندارد ای پناه آن که پناهی ندارد، ای دادرس انکس که دادرسی ندارد ، ای افتخارآن کس که افتخاری ندارد ای عزت آنکه عزتی ندارد، ای اعانت کننده آن که کمکی ندارد، ای انیس آن که انیسی ندارد ای امان بخش آنکس که امانی ندارد ، فریاد فریاد رهایی ده ما را ازآتش ای پروردگارمن !