۲۲۰)_ چشم های نامریی

سلام 
مدتها هست وقتی دلم می گیره فقط  تودفترم می نویسم ومی نویسم تا دلم آروم بشه .

ملت تو‌ وصیت نامه اشون از نحوه تقسیم مال ومنالشون می نویسن اما من بارها و بارها به خواهرم وصیت نصیحت کردم که ای خواهر بعدازمرگم همه دفترهام ونخونده مثل مدارک محرمانه لانه جاسوسی امریکا که اوائل انقلاب از تلویزیون نشون می داد، چرخشون کن یا  اتیش بزن ، جهت ابقای آبرو ، شاید هم دردهای نگفته بمونه بین من و خدا .

به هرحال گاهی شبها که از خستگی و ورم پاهام ترجیح میدم بخوابم وبنویسم ، هیچی بهتراز نوشتن تویه کانال خصوصی یک نفره ،تلگرام نیست.

یه روزی یکی ازدوستام ‌که لقب خانم مارپل وداره واز همکلاسی های مقطع کارشناسی ام هست وخیلی باهوشه بهم زنگ زد که من یه کانال خصوصی توتلگرام دارم وهرچی می نویسم اون علامت چشم که نشون دهنده بازدید افراد هست هرروز تیک بیشترمیخوره ، گفت تست کن ببین شما هم همینه ، رفتم تو‌کانال خودم که بجز خودم کسی ازاون محله ها رد نمیشه ، دیدم ای دل غافل جفنگیاتم چقدر تیک خورده ، اولش حس خوبی نبود عین حالتی که تو اتاق نشستی یهوببینی غریبه ایی از پنجره حیاط، بهت زل زده باشه ، اما کم کم جالب شد و شبیه تفریح که ببینم تعداد بازدید کنندگانم چندتاست !  اگر کم تیک خورده نگرانشون بشم که چرا نیومدن واگر زیاد تیک خورده خیالم راحت بشه که مورد پسندشون بوده وبفهمم مطلب قابل توجه ایی بوده ، لابد 

بعضی وقتها یکی بازدید کننده بود بعضی وقتها بیشتر از سیزده نفر ، اینقدر داره تعداد بازدید کننده مطالب کانال خصوصی تلگرامم بالا میره ، که احتمالا کم کم باید مطالب خصوصی ام و‌تووبلاگم بنویسم که مطمئنم کسی نمیاد و دلنوشته هام و بنویسم تو کانال خصوصی یه نفره تلگرامم  جهت  چشم های نامریی عزیزم ....

۲۱۹)_  توده منطقی

سلام

امشب تو‌کلاس طراحی که توانجمنمون برگزارمیشه ، درحین خط خطی کردن یکی از خانم ها که ازبچه گی معلولیت جسمی حرکتی داره از داستان عاشقانه ازدواجش گفت ، بعدش یکی دیگه از خانم های  که مادرشون ضایعه نخاعی هست وخودش سالمه  از اینکه چقدر پسرعموش ودوست داشته و بخاطر مشکلات ژنتیک بهم نرسیدن گفت ، خلاصه اینقدر از عاشقانه هاگفتن که اخرش یکی از دختران کم سن و سال مجرد نطقش بازشد وباهیجان میگفت چه عالی ، چقدر خوبه ادم عاشق بشه ، بین این همه هیجان های ابراز شده من فقط سکوت کرده بودم و  انگارنه انگار بودم و برام شدیدا مسخره بازی بود.

احتمالا باید برم دکتر، توده منطقی کله ام بدجوری داره رشد میکنه  ....

۲۱۸)_ گور پدر دنیا

سلام‌
ادمیزاد گاهی چقدر دلش میخواهد تو‌اوج سکانس های تلخ زندگیش کسی ، دوستی ، رفیقی یک کلمه فقط یک کلمه بگه غصه نخور رفیق !هرچی دلت میخواهد بگو‌، بگو‌تا دلت خالی بشه ، اما عجیب هست تواین قسمتهای تلخ قحطی میاد ،به دوست صمیمی ات زنگ میزنی میگه ببخش فعلا باید به دخترم املا بگم بعدا باهات تماس میگیرم  ، یکی تو اونموقعیت اصلا نه تلفن خونه نه موبایلش وجواب میده ، یکی ازسر بی حوصلگی فقط تکرار میکنه درسته چقدر سخته !

گاهی ماادمها چقدر خسیس میشبم حتی حاضر نیستیم یه نگاهی به زخم های دل یه دوست بندازیم شاید مهرمش فقط یک جمله باشه ، خودم باهاتم رفیق  ، گور پدردنیا....

217) - خدمت مابرسان سرو وگل و ریحان را

 سلام 

ازکلاس طراحی برمیگشتم وکلی حس وحال خوبی بخاطرخط خطی های که همراه با آهنگ پیانوی گوشی استادمون کشیده بودیم ، چایی دورهمی و کلی حرفهایی که درمورد شعروفیلم ها زده بودیم ،یه حس کاملا متفاوت و پراز ارامش داشتم .

به چراغ قرمز که رسیدم دیدم چندتا پسرجوون دارن گل نرگس میفروشن ، تواون لحظه باوسوسه کودک درونم ، بادقت ازشیشه ماشین نگاه میکردم که ببینم کی از اونا گل میخره ، خریدار چندسالشه چه ماشینی داره  ، چه تیپی داره میخواستم آمار اونطرف و دربیارم که ببینم برای کی دارن گل میخرن !

کودک درونم میگفت : ببین  خداراشکرملت مثل تو نیستن که کسی براشون گل نخره وگرنه می بایست دم گل فروشی ها راگل میگرفتن .

 چراغ سبزشد وشیشه ها را بالا کشیدم وصدای ضبط وزیاد کردم که صدای کودک درونم ودیگه نفهمم ، وسط بلندی صدای ضبط داد کشید اونا برای کسی گل میخرن که براشون ارزشی داشته باشه ودوستش داشته باشن می فهمی دوستش داشته باشن.

پلک هام وچند باری بهم زدم که راه را بهترببینم .  صدای بغض کرده ام وتاجایی که راه داشت اوردم بالا و گفتم خودم برای خود نازنینم گل میخرم ، مهم اینه که آدمیزاد خودش خودش ودوست داشته باشه . برای خودش ارزش قایل باشه ،کم پیدا میشه کسی برای کسی هزینه کنه .

ورپریده لعنتی دیگه ساکت شده بود اما چطورتو این شب قشنگ تونست  مثل خدجه کرکرو < توشهرما قدیما به خدیجه میگفتن خدجه و به کسی که بهانه گیرهست میگن ، کرکروو> دنبال بهونه بگرده وحال منو اساسی خراب کنه.