۲۱۸)_ گور پدر دنیا
سلام
ادمیزاد گاهی چقدر دلش میخواهد تواوج سکانس های تلخ زندگیش کسی ، دوستی ، رفیقی یک کلمه فقط یک کلمه بگه غصه نخور رفیق !هرچی دلت میخواهد بگو، بگوتا دلت خالی بشه ، اما عجیب هست تواین قسمتهای تلخ قحطی میاد ،به دوست صمیمی ات زنگ میزنی میگه ببخش فعلا باید به دخترم املا بگم بعدا باهات تماس میگیرم ، یکی تو اونموقعیت اصلا نه تلفن خونه نه موبایلش وجواب میده ، یکی ازسر بی حوصلگی فقط تکرار میکنه درسته چقدر سخته !
گاهی ماادمها چقدر خسیس میشبم حتی حاضر نیستیم یه نگاهی به زخم های دل یه دوست بندازیم شاید مهرمش فقط یک جمله باشه ، خودم باهاتم رفیق ، گور پدردنیا....
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ ساعت 0:49 توسط بانو دیبا
|
سلام، سال 1370 براثرتصادف دچار ضایعه نخاعی شدم سعی میکنم به لطف خداوندتجربیات این مدت زندگیم راباقلمی ساده بنویسم هم درددلی باشه هم تبادل نظری بادوستان قطع نخاع جهت گره گشایی مشکلات زندگیمان .