سلام 

امروز بعد ازسالها تصمیم گرفتم مثل یه کدبانو تمام عیار کیک بپزم . وقتی هم زن و از کارتن رنگ و رو رفته اش  درآوردم و دستورکیکی که سالها پیش یکی ازهمکارام بهم داده بود و همیشه  طبق همون کیک می پختم و از کارتن هم زن درآوردم حسابی دلم گرفت .یه کاغذ رنگ پریده و قدیمی .  تکه ایی ازخاطرات خودت که تو هیاهوی زندگی یادت رفته و یه دفعه مثل فیلم خاطراتت و احساسات همون زمان پیش چشمت جون میگیره . خاطراتی که شیرین نیست و تلخ تلخه .

گاهی وقتها آدم نمی فهمه چطورمیشه که از یکسری کارها شاید هم زندگی کردن حسابی پرت میشی و بند کارهایی میشی  که نباید بشی  و فکرمیکنی چقدرهم عالی .

 وقتی مواد کیک و می ریختم داخل ظرف کیک پز و ظرف لیوانی شکل  وسط کیک پز و میذاشتم می دیدم چقدر ازقبل ترها دقیق ترم! 

حالا میتونم مثل زمان مدرسه که ازفواید گاو  وفصل بهار و ... می نوشتیم با افتخاربنویسم بعد ازسالها تیراندازی ، به یکی ازفواید تیراندازی پی بردم که بخاطرتمرکز برمگسک تفنگ و خال ،  حالا خیلی دقیق ترمیتونم اون ظرف لیوانی شکل کیک پز و خیلی خوب بزارم وسط کیک پز ...