86) - یلدای من
واژه «یلدا» به معنای « زایش زاد روز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) میگفتند که ماه تولد خورشید بود.
------------------------------------------------------
به بهانه یلدا و شام دمپُختک مادر، از سر شب خانه حاجی خانم پلاس شدیم . خواهرم باسفارش مادرم ، روی دانه های انار ،سوره یاسین خواند و به نیت شفا وتبرک همگی خوردیم و برای رحمت پدر فاتحه ایی فرستادیم . برادرم ،هندوانه را وسط سینی روی بزرگی برید و همگی به قرمزی بی رنگش و بی شانسیمان هِرهِر خندیدیم .
کتاب حافظم رانبرده بودم که برای دخترکان جمع فالی بگیرم و آنها با تعبیر هرچی که دلشان میخواهد ، شعرها را قایم از چشم ما تعبیرکنند و زیرزیرکی به معنی کردن ما بخندن .
در آخر به سفارش مادرم < رفیقان قدر یکدیگر بدانید ،،،،، اجل سنگست و آدم مثل شیشه ) از زیر یاد یلداهای بی هم ، با حرف تو حرف انداختن دررفتیم .
تا قبل از شروع بازی بارسلونا آنجا گفتیم و شنیدیم و همه حرفها را دریادمان تا سالهای دیگر که شاید باشیم ، شایدهم نباشیم برای همدیگر به یادگار گذاشتیم .
سلام، سال 1370 براثرتصادف دچار ضایعه نخاعی شدم سعی میکنم به لطف خداوندتجربیات این مدت زندگیم راباقلمی ساده بنویسم هم درددلی باشه هم تبادل نظری بادوستان قطع نخاع جهت گره گشایی مشکلات زندگیمان .